(يادداشت روز)
بدترين نوع برخورد با موضوع «جهاد تبيين» لوث کردن آن است. بازي کردن با کلمات و از معنا تهي کردن عبارات عميق با تکرار کردنهاي سطحي، بدون ايده و برنامهاي واقعي و اجرايي. اين نوع از برخورد را با موضوعات مختلف، متاسفانه بارها ديدهايم. عبارتي مدتي بر سر زبانها ميافتد و از هر تريبوني و از سوي هر کسي چيزکي درباره آن گفته ميشود. موجي کوتاه و مقطعي، که ميآيد و ميرود و چنان فراموش ميشود که گويا هرگز نبوده است.
حال آنکه اين جهاد مربوط به ديروز و امروز نيست و تا تقابل جبهه حق و باطل وجود دارد، اين جهاد نيز وجود خواهد داشت. اگر امروز رهبر انقلاب بارها از ضرورت و فوريت جهاد تبيين سخن ميگويند و از متوليان اين حوزه به نوعي ابراز گلايه همراه با مطالبه ميکنند، ناشي از کمکاري و بيتوجهي نسبت به اين جبهه در سالهاي گذشته است. چاره اين غفلت نيز قرارگاه بازي نيست.
رسانهها ابزار و متولي اصلي اين قضيه هستند. صدا و سيما به عنوان رسانه فراگير و اصلي کشور بيشترين مسئوليت و نقش را در اين ميدان دارد. متاسفانه و منصفانه بايد اذعان کرد تاکنون کارنامه اين نهاد در اين جهاد چندان قابل قبول نيست و با وضعيتي که در آن به سر ميبريم و ااماتش، تطابق ندارد. صداوسيما به جاي عمقبخشي و حرکت رو به جلو، بيشتر به گسترش عرضي خود پرداخته و شبکه پشت شبکه ايجاد کرده است. شبکههاي انبوه که برنامههاي اثرگذار و هدفمند در آنها موردي ديده ميشود و ميتوان گفت در بسياري از موارد چيزي پخش ميشود تا چيزي پخش شده باشد و صفحه تلويزيون برفکي نباشد. جاي خالي يک مرکزيت فکور و منسجم که براي کل جريان توليد و پخش در اين سازمان عريض و تطويل برنامه و هدف داشته باشد، بهشدت محسوس است که اميد است اين نقيصه در دور جديد برطرف شود.
وقتي سخن از جهاد به ميان ميآيد، بهصورت طبيعي و منطقي مولفهها و عناصر مختلفي به ذهن متبادر ميشوند که اصليترين آنها رزمندگان يا همان نيروي انساني اين ميدان است؛ از فرماندهان ارشد گرفته تا فرماندهان ميداني و رزمندگان صف. فرض کنيد دشمن به گوشهاي از کشور کند. آيا ميتوان به شيوه اداري و کارمندي با دشمن جنگيد؟ عدهاي ساعت 8 يا در بهترين حالت 7 صبح به جبهه بروند و تا ساعت 14 يا لطف کرده با اضافهکاري تا 16 و 17 بجنگند و بعد جبهه را ترک کنند؟! منظور از اين سادهسازي و مقايسه آن است که بدانيم جهاد تبيين نيز ميداني لاينقطع است و از چندين و چند منظر نه تنها دشواري و اامات کمتري از جهاد نظامي ندارد بلکه خطيرتر نيز هست. با روحيه کارمندي - به معناي متداول و نه وماً صحيح آن- نميتوان جهاد تبيين را پيش برد. به درستي گفته ميشود که يکي از دلايل ناکارآمدي و ضعف شديد و مزمن صنعت خودروسازي در کشور، مشکل نيروي انساني مازادي است که بودن آنها نه تنها کمکي به اين صنعت و توليد خودرو نميکند بلکه يکي از عوامل افزايش هزينه توليد است که اين هزينه سربار در نهايت از جيب مشتري برداشت ميشود. اين وضعيت در مورد صدا و سيما نيز صادق است. چند ده هزار کارمند و حقوقبگير که اين نهاد را از يک سازمان رسانهاي چابک و منعطف تبديل به ادارهاي بزرگ و بوروکراتيک کرده که به طرز عجيب و در عين حال قابل تاملي، بخش قابل توجهي از توليدات خود را بهصورت قرارداد برونسپاري کرده است. البته که سفارش توليد به افراد کارآمد و همراستا با اهداف و سياستهاي سازمان مسئله مذمومي نيست اما سؤال اينجاست که نسبت اين سفارش با اين همه حقوقبگير چيست؟
مرحوم نادر ابراهيمي در جلد دوم کتاب زيبا و مهجور «سه ديدار با مردي که از فراسوي باور ما ميآمد» (رماني درخصوص حضرت امام خميني) ملاقات امام با آيتالله کاشاني را روايت ميکند. آقاي کاشاني طي اين مکالمه به امام ميگويد: «عجب! شما جرئت ميکنيد در حوزه علميه قم رومه بخوانيد؟ آنجا کسان بسياري بودند که رومه را نجس ميدانستند.» اين جمله احتمالاً محصول تخيل نويسنده است اما ردي از يک درد را در خود دارد. امروز ديگر کسي رومه را نجس نميداند اما بزرگان و اهل تفکر - چه در حوزه و چه در دانشگاه- چقدر اهل رسانهاند، اامات آن را ميشناسند و به اين ميدان جهاد ورود کردهاند؟ کسي منکر زحمات و تلاشها نيست اما نسبت آنچه ميبينيم با پتانسيل و توان صاحبان انديشه و اهل علم و معرفت چقدر بوده و آيا مطلوب است؟
جهاد همانطور که از نامش پيداست در برابر دشمن است. آن که لباس رزم ميپوشد و عازم ميدان نبرد ميشود، ميداند که رنج و سختي رزم، کمترين هزينه جهاد است. جهاد، جراحت دارد، اسارت و در نهايت شهادت. جهاد تبيين نيز هزينههاي خاص خود را دارد. ميدان اين جهاد مغز و روح و روان انسانهاست و ضربات متقابل در اين نواحي نواخته ميشود. آن که پا در ميدان جهاد تبيين ميگذارد بايد شهامت و جسارت ضربات دشمن را داشته باشد. دشمني که در جنگ نظامي هيچ مرزي براي خود نميشناسد و نشان داده از بکار بردن سلاح شيميايي و حتي اتمي نيز ابايي نداشته، در اين ميدان نيز هيچ حد و مرز اخلاقي براي خود قائل نيست. اينجاست که با دروغ و تحريف و تهمت و هر آنچه ميتوانند و در چنته دارند به جبهه مقابل هجوم ميآورند تا اولاً جهادگران را منفعل و يا در چشم مردم وارونه جلوه دهند- با برچسبهايي همچون تندرو، کاسب تحريم، راديکال، بيمنطق، دگم و.- ثانياً ديگران را از ورود به اين عرصه بازدارند و اين پيام را مخابره کنند که اگر در ميدان جهاد تبيين پاي گذاشتيد بايد دست از آبرو، اعتبار، آسايش و آرامش خود و حتي نزديکانتان بشوييد. اينجاست که اجر جهاد تبيين معلوم ميشود و شايد بتوان گفت اين نيز سندي است بر چرايي «مداد العلماء افضل من دماء الشهداء». اينجاست که حضرت امام(ره) ميفرمايند: «ارزش قلم به غايتي است که براي او قلم زده ميشود. خطر قلم بيشتر از مسلسل است. و خطر بيان بيشتر از توپ و تانک است. و خطر علم بيشتر از همه اينهاست لکن اگر به خدمت خلق باشد و به دستور انسان باشد و در خدمت انسان باشد. تمام اينها ارزش پيدا ميکند.» (صحيفه امام، ج13، ص449)
هميشه در ميادين نبرد کساني بوده و هستند که خود را به دشمن ميفروشند. آنچنان حقيرند که کمتر نامي از آنها حتي به عنوان خائن برجاي ميماند اما اغلب تاثيراتي بزرگ و تعيينکننده دارند. کارشان حقير است. چيزکي ميگيرند و رخنهاي براي ورود مخفيانه دشمن ايجاد ميکنند يا در گرماگرم نبرد تيري از پشت زده و فرماندهاي دلير را بر زمين مياندازند. اگر مزد اين خيانت گلوله دشمن براي پاککردن ردپا نباشد در نهايت، قديم، اسبي يا کيسهاي زر بود و امروز قبول پناهندگي زير بيرق دشمن يا پولي دست به دست شده در حسابي براي گذران چند صباحي در لهو و لعب.
داستان اين مزدوران دشمن در ميدان نبرد تبيين و تحريف خود ماجرايي مفصل است که پرداختن به آن مجالي ديگر ميطلبد و عجالتاً از زبان نادر بايد گفت: «در ميانِ ما چه کسي هست که نداند که آنچه ما ميکشيم، نه مستقيماً از جانبِ اجانب، که از جانبِ سرسپردگانِ ايشان است. ارباب، اگر نوکرِ خوش خدمتِ حلقه به گوش نداشته باشد، چگونه ميتواند اربابي کند؟ چگونه ميتواند خانه به خانه، سيه بختي و درماندگي را صاحب خانه کند و صاحبخانههاي راستين را آواره و درمانده کند و به تکدّي و خفّت بکشاند؟
اين بيگانهپرستانند که ميکوشند سلطه ننگينِ بيگانه را بر اين بهشتِ خدايي، اين آب و خاکِ منحصر، تثبيت کنند و دوام ببخشند، و خود، سر در آخورِ اجانب، به علوفه چند روزه رضا بدهند. اين مُزدبگيران و خودفروختگانِ نامردند که در هر نهضتي نفوذ ميکنند و آن را به اضمحلال ميکشانند و آنگاه بر مُرده لگدمال شده آن نهضت بِشکن ميزنند و ميرقصند و شادي ميکنند.»
محمد صرفي
بسمه تعالي برآشفتگي روزنامههاي زنجيرهاي از شهامت صداوسيما در پخش
بسمه تعالي اقاي روحاني مهار تورم به صداقت وتدبير نياز دارد نه مذ
بسمه تعالي: صدا سيما چنددرصد در جهاد تبيين نقش دارد؟؟؟ بدترين
جهاد ,ميدان ,دشمن ,تبيين ,نيز ,ميشود ,جهاد تبيين ,است که ,در اين ,و از ,اين جهاد